کامران
جمعه 30 فروردینماه سال 1387 ساعت 10:54 ق.ظ
آسمان همچو صفحه دل من روشن از جلوه های مهتابست امشب از خواب خوش گریزانم که خیال تو خوشتر از خوابست
خیره بر سایه های وحشی بید می خزم در سکوت بستر خویش باز دنبال نغمای دلخواه می نهم سر برروی دفتر خویش
ناشناسی درون سینه من پنجه بر چنگ و رود می ساید همره نغمه های موزونش گوئیا بوی عود می آید
کامران
جمعه 30 فروردینماه سال 1387 ساعت 10:55 ق.ظ
قسم به عشقمون قسم همش برات دل واپسم قرارنبود اینجوری شه یهو بشی همه کسم راستی چی شد چه جوری شد اینجوری عاشقت شدم شاید میگم تقصیر توست تا کم شه از جرم خودم
کامران
چهارشنبه 4 اردیبهشتماه سال 1387 ساعت 03:58 ب.ظ
نامدگان و رفتگان از دو کرانه زمان سوی تو می دوند هان ای توهمیشه درمیان
کامران
سهشنبه 10 اردیبهشتماه سال 1387 ساعت 02:01 ب.ظ
یکجا ستاره ای هست . .گاهی نشانی از دوست
دل تشنه میکشم سر بر زیر آنچه در روست
دستم به لرزه و‘دل در تاب وتب که شاید
پیکی رسیده باشد .از او که خوب ونیکوست
رد میکنم به سرعت .یی وقفه صفحه ها را
هر صفحه را که در آن.تصویری ازهیاهوست
پس میزنم کناری هر پوشش وپیامی
تا آنکه هسته ای را بیرون کشانم از پوست
گاهی برابر من ‘از او نشسته نامی
نامی که شادی آور‘مثل شنای یک قوست
پرمیکشم ز شادی‘ای دل مبارکت باد
آری پیامی از اوست‘آری پیامی از اوست
شبح
یکشنبه 15 اردیبهشتماه سال 1387 ساعت 08:04 ب.ظ
دوست داشتن زیباست و دوست داشتنها همان معنای بودن است. پس تا هستیم دوست خواهیم داشت.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
آسمان همچو صفحه دل من
روشن از جلوه های مهتابست
امشب از خواب خوش گریزانم
که خیال تو خوشتر از خوابست
خیره بر سایه های وحشی بید
می خزم در سکوت بستر خویش
باز دنبال نغمای دلخواه
می نهم سر برروی دفتر خویش
ناشناسی درون سینه من
پنجه بر چنگ و رود می ساید
همره نغمه های موزونش
گوئیا بوی عود می آید
قسم به عشقمون قسم همش برات دل واپسم
قرارنبود اینجوری شه یهو بشی همه کسم
راستی چی شد چه جوری شد اینجوری عاشقت شدم
شاید میگم تقصیر توست تا کم شه از جرم خودم
نامدگان و رفتگان
از دو کرانه زمان
سوی تو می دوند
هان
ای توهمیشه درمیان
یکجا ستاره ای هست . .گاهی نشانی از دوست
دل تشنه میکشم سر بر زیر آنچه در روست
دستم به لرزه و‘دل در تاب وتب که شاید
پیکی رسیده باشد .از او که خوب ونیکوست
رد میکنم به سرعت .یی وقفه صفحه ها را
هر صفحه را که در آن.تصویری ازهیاهوست
پس میزنم کناری هر پوشش وپیامی
تا آنکه هسته ای را بیرون کشانم از پوست
گاهی برابر من ‘از او نشسته نامی
نامی که شادی آور‘مثل شنای یک قوست
پرمیکشم ز شادی‘ای دل مبارکت باد
آری پیامی از اوست‘آری پیامی از اوست
دوست داشتن زیباست و دوست داشتنها همان معنای بودن است.
پس تا هستیم دوست خواهیم داشت.